|
سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 13:51 :: نويسنده : MR.kave
غضنفر هنوز با خودش درگیره که چرا خواهرش ۲ تا برادر داره
تنهایی یعنی اینکه وقتی برات اس ام اس میاد ، مطمئن باشی که از طرف ایرانسله !
پدر : پسرم چرا از من و مامانت فاصله گرفتی ؟ چرا با مادرت قهری ؟
ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب ... ![]()
سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 13:32 :: نويسنده : MR.kave
غضنفر با گوسفنداش لج می کنه ، می بردشون چمن مصنوعی !!! تبلیغات غضنفر برای رستورانش :…..با هزار تومن قد خر بخورید …!!! به غضنفر میگن لباس مشکیتو بپوش بریم بهشت زهرا بابات مرده؛ غضنفر میگه نه یه چیزی شده شما نمیخواین به من بگین! ———– ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب ... ![]()
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 18:56 :: نويسنده : MR.kave
به ترکه میگن عشق بدتره یا دندون درد؟
لره گوشش درد میکرد رفت کشیدش ********************* زندگی را باید از زود پز آموخت با اینکه کونش میسوزه ********************* ت...ه قهرمان شنا میشه ********************* مهمون اصف...ه از بچه صابخونه می پرسه: پسرجون شما کی شام می خورید؟ لره تنها تو پارک نشسته بود فارسه از لره میپرسه چرا روده پیچ پیچیه یه زن رفت گواهینامه بگیره ![]()
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 18:56 :: نويسنده : MR.kave
با کلی شوق و ذوق رفتم خونه، می گم پدر جان استادمون گفت بین همه ی کلاس ها من بالاترین نمره رو گرفتم.
میگه: ببین دیگه بقیه چقدر خنگن.. ***************** پدر به دختر: دخترم این موقع شب تو بالکن چیکار میکنی؟ دختر: دارم ماهو میبینم بابایی! پدر: پس بی زحمت به ماهت بگو خبر مرگش اون ماشینشو خاموش کنه، صداش نمیذاره بخوابیم!!! ***************** ميگن هر نخ سيگار 3 دقيقه از عمر آدم کم مي کنه! همچنين ثابت شده اگه از چيزي لذت ببري 5 دقيقه به عمر آدم اضافه ميشه! نتيجه : سيگارتون رو با لذت بکشيد تا 2 دقيقه به ازاي هر نخ سيگار به عمرتون اضافه بشه........!!!!!!! ****************** اینروزا دختر و پسرها از عشق و دوستی هیچ نفعی نمیبرند اونایی که منفعت میبرند: رستورانها کافی شاپها ایرانسل و همراه اول !! ******************** دختره تا دیروز که خونه باباش بود از شیلنگ حیاط آب میخورد, الان که ازدواج کرده میگه آب معدنی دماوند استاندارد نیست ******************** تا حالا دقت کردین وقتی دعواتون با یکی تموم میشه تازه جواب های بهتری به ذهنتون میرسه؟ **************** اگه زنها دنیا رو میگردوندن هیچ جنگی وجود نداشت ! فقط چندتا کشور لوس بودن که باهم قهر بودن و از هم غیبت میکردن و با هم حرف نمیزدن.. ****************** ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺗﻮ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭﻟﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﺸﻪ ﻭﯾﺰ ﻭﯾﺰ ﮐﻨﻪ، ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﮐﺎﺭﺷﻮ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﺑﻌﺪ ﻣﺜﻼً ﺳﻮﺳﮏ ﻭﯾﺰ ﻭﯾﺰ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﮐﺠﺎﺱ ﺑﮑﺸﯿﻤﺶ؟ ****************** ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻫﺎﺍهمیشه به من میگن مثل بچه ی آدم رفتار کن! من نمیدونم مثل هابیل باشم یا قابیل؟؟؟؟؟؟ ***************** ایران کاردار سوئیس رو احضار کرده که بره به آمریکا بگه چرا عربستان نیروهاشو فرستاده بحرین! ![]()
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 18:56 :: نويسنده : MR.kave
یادمه چند سال پیش داخل خونه بنایی داشتیم منم کمک می کردم و لباس کار پوشیده بودم.مامانم یکم خرید لازم داشت منم با همون لباسای کهنه و کثیف بلند شدم رفتم دم مغازه(شده بودم عین این گداها).از قضا پام هم پیچ خورده بود و لنگان لنگان راه میرفتم.همون جوری که داشتم میرفتم یه آقای از عقب اومد یه هزار تومنی بهم داد.منم با عصبانیت گفتم ببخشید آقا من گدا نیستم.اونم برداشت گفت برو بچه این پول خودت بود از جیبت افتاد...منم موندم چی بگم بهش!!!خلاصه تا الان هر وقت بهش فکر می کنم خنده ام میگیره. ******************************************** یادش بخیر بچه که بودم هر سال که بازی fifa میومَد من واسش یک لیگ درست میکردم.یعنی 20 تا تیم رُ انتخاب میکردم بعد میذاشتم مثل یک لیگ واقعی با هم رفت و برگشت بازی کنن.خود من هم میشستم همه ی این بازیها رُ نگا میکردم و تو دفتر نتایج و گلزنان و مصدومین و ......... رُ یادداشت میکردم دیگه اینقدر این کارم صدا کرده بود که هر جا میرفتم میپرسیدن چه خبر از لیگت؟کی اوله,کی دومه؟ :دی *******************************************
اعتراف می کنم : دوتا همستر داشتم که یک روز می خواستم ببینم چه عکس العملی در مقابل فلفل قرمز دارن ..... در نتیجه وسط یه برگه کاهو تازه فلفل ریختم دادم خورد ...... آخی حیوونی تا 40 دقیقه تو قفس خودشو به درو دیوار میزد و زبونشو با دستاش پاک میکرد ******************************************
****************************************** چند سال پیش دوست عزیز من دانشگاه همدان قبول شد.کلی به ما اصرار می کرد که بیاین چند روز دور هم باشیم.خلاصه ما راهی شدیم.حالا مونده بودیم که کادو چی بگیریم.سر راهمون یه چیزی رو دیدم که خیلی جالب اومد به نظرم.خلاصه خریداری کردیم و توی یه جعبه خالی که مال سماور بود جا دادیم وکادو پیچ کردیم.رسیدیم خونش دوست دخترش هم اونجا بود گیر داد که حتما باز بشه که سلیقه ما رو مشاهده کنه:).بازش کرد.حالا خودتون چهره یه دختر امروزی رو وقتی که یک افتابه قرمز متالیک رو میبینه تصور کنید و همچنین چهره من خجالت زده رو:)))) ****************************************
ای تو روحت رفیق :)) *****************************************
***************************************** این اعترافم خیلی باحاله و ضد حاله:دی من تو کوچیکیام تولد گرفتم و دوستام رو دعوت کردم و خواهرم برام فیلم گرفت ، بعدش خواهرم به خاطر اینکه کیک رو ندادم بهش کل فیلمم رو پاک کرد ، منم گفتم دارم برات ، بعدش که فیلم رو دید گفتم یادته تولدم رو:دی انقدر حال کردم *****************************************
والا بخدا 30 سال از خدا عمر گرفتم همه جور سفری هم رفتم اما تا حالا کاور توالت فرنگی ندیده بودم :))))))))) :دی ![]()
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 15:23 :: نويسنده : MR.kave
روباهی موبایلی دید به دست گرفت و زود پرید زاغه از بالای درخت گفت پایین آنتن نمیده بده برات شماره بگیرم. روباه تا موبایل رو داد زاغ گفت: این بجای قالب پنیر سوم ابتدایی!
از تشیع جنازه پدر بزرگم برمیگشتیم عمم داشت خودشو از شدت ناراحتی میکشت یکی از اقوام گفت عزیزم چقدر مدل موهات قشنگه یهو عمه صاف نشست گفت دِ نـَـه دِ تازه الان بهم ریختس!
مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند.
فردوسی حکیم بزرگ ایرانی که همه قبولش دارن میگه: که پیش زنان هرگز راز مگوی ، چو گویی ، سخن بازیابی به کوی !
قبلنا باباها ٧ تا دختر شوهر می دادن همشون هم خوشبخت می شدند، الان: یه دختر را ٧ بار شوهر میدن آخرش برمی گرده خونه باباش
یه کشیشی داشته توی یه بیابون می رفته، میفته تو یه چاه. هی داد زد خدایا کمکم کن خدا کمکم کن. ![]()
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 15:21 :: نويسنده : MR.kave
اگر دیدی حیف نون تو دعوا فرار کرد تو هم فرار کن چون اون دنباله آجر میگرده
دکتر زن حیف نون را جواب میکنه . میره مشهد میگه: الهی قربون اون دستهای بریدت ؛ سرشگافتت ؛ جیگر ریش ریشت ؛ لبهای تشنت ؛ حاجتمو بده خسته شدم تا کی بیام قم
تهدید جدید حیف نون اگه منو تهدید کنی خودمو به قتل میرسونم!
غضنفر تراکتور مخره بلد نیست خاموشش کنه میبندتش به درخت!!
مشتری: آقا شما مطمئنید که این گوشت گاوه ؟
قصاب: بله آقا. تا همین نیم ساعت پیش داشت واق واق می کرد
آخه تو آدمی؟؟؟؟؟ – پَ نه پَ؛ تو آدمی! بخشهایی از مکالمۀ آدم و حوا !
![]()
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 15:16 :: نويسنده : MR.kave
سوال امتحانی حیف نون:ضامن اهو چیست؟ جواب حیف نون:قسمتی از بدن اهو است که اگر ان را بکشیم اهو منفجر میشود.
پلیس راهنمایی رانندگی شهر حیف نان برای چندمین بار اعلام کرد شهروندان عزیز برای آزمون راهنمایی رانندگی احتیاج نیست ناشتا باشید. لطفاً سوال نفرمایید
گفت : مردی به همسرش روزی!!! من بمیرم چگونه خواهی زیست؟ / گفت : از چند و چون آن بگذر تو بمیری برای من کافیست
غضنفر رستوران می زنه واسه تبلیغ جلو درش می نویسه هزار تومن بده مثل خر بخور
حیف نون به نامزدش میگه :عصری میام دنبالت چند تا بوق میزنم بیا پایین که بریم بگردیم .نامزدش میگه ماشین خریدی ؟میگه نه بوق خریدم!
غضنفر صبح زود یه لیوان خاکشیر میخوره تا شب ملق میزنه که ته نشین نشه ادامه مطلب ... ![]()
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 15:9 :: نويسنده : MR.kave
از خشايار پرسيدند : گاو بهتره يا گوسفند
----------------------------------------------------------------------- بهروز خالي بند يه زن حامله رادر اتوبوس ميبينه و به او ميگه : خانم اين چيه ----------------------------------------------------------- يه بچه ايي تازه بدنيا اومده بوده ، شير مامانشو نمي خورده ، هر زن ديگه اي هم آوردن ، فايده نداشته بچه شير اونا رو هم نمي خورده تا اينکه يه زن سياه ميارن بچه شيرشو مي
----------------------------------------------------------------------- خشايار قله اورست رو فتح ميکنه ، خبرنگارها جمع ميشن و ازش مي پرسند : آقا رمز موفقيت شما چي بود آقا غلام تو اتوبوس كنار يه خانم چاقي نشسته بود يه نيگاه به خانومه کرد و گفت : راستي خانم اسم شما چيه ---------------------------------------------------------------------- ------------------------------------------------------------------------ فالگير: فردا شوهرتون ميميره! ------------------------------------------------------------------------ فرق يك مرد با يك گربه چيه؟ ------------------------------------------------------------------------ يه نفر داشته با زنش دعوا ميکرده که : تو که از من خوشت نميومد پس چرا سر سفره عقد با صداي بلند داد زدي بـــــــــــله ،،، زنه ميگه : من به تو نگفتم بله ،، يکي از من پرسيد با اين مرتيکه عوضي ميخواهي ازدواج کني من داد زدم بـــــــــــله به خشايار ميگن با شمشير جمله بساز ، ميگه فولاد فدات شم شير بخور خشايار و بهروز خالي بند را ميبرن جهنم آقا غلام زنگ ميزنه 110 ميگه آقا صدي ده طرف ميگه بله بفرمائيد غلامه ميگه بي انصاف تو بازار صدي پنج نزول ميدن خشايار به رفيقش ميگه: ميخوام دختر شاه رو بگيرم! رفيقش ميگه: چرت نگو مومن! مگه كشكيه؟! خشايار ميگه: بابا من كه راضيم، ننه ام هم كه راضيه، فقط مونده شاه و دخترش! مهران مديري 2 تا دزد ميگيره زنگ ميزنه به 220 طرف خيلي شاكي ميره ثبتاحوال، ميگه: آقا اين اسم من خيلي ضایعه ، بايد حتماٌ عوضش كنم. كارمنده ازش ميپرسه، مگه اسمتون چيه؟ طرف ميگه: خشايارِ گهُچهره ! كارمنده ميگه: آره خوب حق داريد، بايد حتماً عوضش كنيد. حالا چه اسمي ميخوايد بگذاريد؟ خشايار ميگه: خشايار انچهره!
5- از خشايار ميپرسن: ميدوني USA مخفف چيه؟ ميگه: يومالله سيزده آبان ! 6- بهروز خالي بند رفته بوده تماشاي مسابقه دو و ميداني، وسط مسابقه از بغليش ميپرسه: ببخشيد، اينا واسه چي دارن ميدون؟! يارو ميگه: براي اينكه به نفر اول جايزه ميدن. بهروز خالي بند يوخده فكر ميكنه، ميپرسه: پس بقيشون واسه چي دارن ميدون؟! 9- بهروز خالي بند تصادف ميكنه، ملت علاف ميريزن دورش و شروع ميكنن نظر كارشناسي دادن. بالاخره بعد يك مدت افسر راهنمايي مياد، منتها اونقدر ملت هركدوم واسه خودشون چرت و پرت ميگفتن كه صداي افسره به جايي نميرسيده. بهروز خالي بند شاكي ميشه، داد ميزنه: ساكت.. ساكت... ديگه اينجا كسي جز جناب سروان حق گه خوردن نداره ها! ادامه مطلب ... ![]()
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:جوک جوک باحال جوک جدید, :: 15:3 :: نويسنده : MR.kave
فارسه سرش میخوره به میلة وسط اتوبوس، جا به جا ولو میشه کف اتوبوس. بعد از چند لحظه، چشماشو باز میکنه میبینه ملتی که واستادن بالا سرش میله رو گرفتن، میگه: ولش کنین ببینم چی میگه! فارسه چربی خون داشته دکتر بهش میگه روزی 4 کیلومتر بدو!!! بعد از یک ماه فارسه زنگ میزنه به دکتره میگه: آقای دکتر من رسیدم لب مرز حالا چکار کنم؟!! به فارسه میگن جمله "ترکها به دانشگاه میرن" جه نوع جمله ای است؟میگه "ماضی بعید" فارسه با پسرش رفته بوده دزدی، پاسبونه میبینتشون. دوتایی میزنند به چاک، پاسبونه هم میگذاره دنبالشون و داد میزنه: کره سک! واستا!! پسر فارسه وامیسته میگه: بابا منو شناسایی کردن، تو برو!!! فارسه ماشینش تو برف گیر میکنه. زنجیر چرخ نداشته سینه میزنه یه روزی یه نفر از یه فارسه میپرسه :آقا این خیابون کجا میره؟ فارسه میگه : والا من چهل ساله تو این خیاون زندگی میکنم تا حالا ندیدم جایی بره
فارسه میره چلو کبابی گارسون میاد میگه: چی میل دارین فارسه میگه: یه پرس چلو کباب گارسونه میگه با کمال میل فارسه میگه : نه با سماغ و دوغ
ادامه مطلب ... ![]()
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 15:0 :: نويسنده : MR.kave
از فارسه میپرسند: احمقترین خواننده کیه !؟ میگه حبیب ! میگن آخه چرا !!!؟ سازمان بهداشت جهانی برای آزمایش یک واکسن جدید و خطرناک احتیاج به داوطلب داشتند. از میان مراجعین فقط سه نفر واجد شرایط اعلام شدند. یک آلمانی، یک ایرانی و یک فرانسوی. قرار شد برای انتخاب نهایی با آنها تک تک مصاحبه شود. از آلمانی پرسید: برای اینکار چقدر پول میخواهید؟ او گفت: صد هزار دلار، این پول را میدهم به زنم که اگه از این واکسن مردم یا فلج شدم زنم بیپول نماند. از فرانسوی نیز همین سوال را کردند و او گفت: من دویست هزار دلار میگیرم، صد هزارتا برای زنم و صدهزارتا هم برای معشوقهام. سوال را از ایرانی هم پرسیدند و او گفت:من سیصدهزاردلار میخواهم. صدهزارتا برای خودم، صد هزارتا هم حق و حساب شما، صد هزارتاشو هم میدم به این آلمانی که واکسن را بهش بزنید یه فارسه میخاست عکس بگیره میره تو اتوبان همت میدوئه!! یه فارسه هر ماه خونریزی مغزی میکرده . شرلوک هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمههای شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه میبینی؟ واتسون گفت: میلیونها ستاره میبینم. هلمز گفت: چه نتیجه میگیری؟ واتسون گفت: از لحاظ روحانی نتیجه میگیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستارهشناسی نتیجه میگیریم که زهره در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان باشد. از لحاظ فیزیکی، نتیجه میگیریم که مریخ در محاذات قطب است، پس ساعت باید حدود سه نیمه شب باشد. شرلوک هولمز قدری فکر کرد و گفت: واتسون تو احمقی بیش نیستی. نتیجه اول و مهمی که باید بگیری اینست که: چادر ما را دزدیده و بردهاند! ادامه مطلب بروید ادامه مطلب ... ![]()
شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, :: 22:29 :: نويسنده : MR.kave
روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه و
![]()
شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, :: 22:23 :: نويسنده : MR.kave
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=- دکتر از غضنفر میپرسه: این همه قاشق تو شکم تو چیکار میکنه؟!! میگه: خودتون گفتین روزی یه قاشق بخور =-=-=-=-=-=-=-=-=-=- از غضنفر می پرسن نخست وزیر به انگلیسی چی می شه؟ =-=-=-=-=-=-=-=-=-=- به غضنفر میگن تو چرا ریش نداری؟ میگه من به مامانم رفتم! =-=-=-=-=-=-=-=-=-=- مبانی کامپیوتر: آن بخش از یک سیستم را که میتوان با چکش خرد کرد، سختافزار و آن قسمت را که فقط میتوان به آن فحش داد، نرمافزار میگویند! =-=-=-=-=-=-=-=-=-=- چشم ها رو شستم… جور دیگر دیدم… باز هم سود نداشت… =-=-=-=-=-=-=-=-=-=- گوشه ای از نامه عاشقانه غضنفر به زنش : بدون که توی دنیا یه قلب هست که فقط برای تو میتپه اونم قلب خودت . =-=-=-=-=-=-=-=-=-=- به غضنفر میگن: در رو ببند هوای بیرون سرده. میگه: مثلا اگر من در رو ببندم هوای بیرون گرم میشه؟ =-=-=-=-=-=-=-=-=-=- از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من از شیشه پاک کن استفاده می کنم =-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
ادامه مطلب ... ![]()
شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, :: 19:44 :: نويسنده : MR.kave
یارو توي مراسم حج آنقدر دقيق و محكم به ستون شيطون سنگ ميزد كه شيطون توي بلندگو اعلام ميكنه: قدمعلي ، يواشتر وحشي!!!! ![]()
شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, :: 19:30 :: نويسنده : MR.kave
دختره ميره تو كتاب فروشي ميگه آقا ببخشيد كتاب برتري زن بر مرد دارين؟ مرده نگاش ميكنه ميگه خانم شرمنده ما اينجا رمان تخييلي نميفروشيم برچسب :
![]()
شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, :: 19:24 :: نويسنده : MR.kave
غضنفر رفته بوده تئاتر، دوستش ازش می پرسه: چطور بود؟ ------------------------------------------------------------- نبرد رستم و غضنفر: چنانت بکوبم به گرز گران که ديگر نيايي به مازندران پاسخ لره : چنان ايزنم بر سرت با بلوک که ترتر بريني به گور بووت !!! ------------------------------------------------------------- غضنفر با برق خونه همسايشون خودکشي ميکنه!!! -------------------------------------------------------------- به غضنفر کار ميدن که کف اتوبان رو لاين بکشه… روز اول 20 کيلومتر رنگ ميزنه… روز دوم 10کيلومتر رو و روز سوم کمتر از يه کيلومتر… صاحب کارش بهش ميگه هوي چرا تو هر روز کمتر از ديروز کار ميکني…؟ ميگه: “من نميتونم بهتر از اين کار کنم… چون هر روز دارم از قوطي رنگ دورتر ميشم ------------------------------------------------------------- يه روز ي یه غضنفر در اصفهان در يه خانه اي را ميزنه و مقدار آب براي رفع تشنگي درخواست ميكنه دختر بچه اي دم در ميايد و يك كاسه دوغ خنك به مرد ميده ، وقتي مرد تا آخر دوغ را سر ميكشد به دختره ميگه كوچولو شما هر كه درب خانه تان را بزنه و آب بخواهد بهش دوغ خنك ميديد دختر بچه ميگه نه بابا ديشب مهمان داشتيم دوغ درستكرديم منتها سوسك افتاد توش براي همين چون مي خواستيم دور نريزيم داديم شما خورديد ، با شنيدن اين حرف مرد عصباني ميشه و ميزنه كاسه دوغ را ميشكنه، آنوقت دختر داد ميزنه و ميگه مامان - مامان اين آقائه زد كاسه غذاي سگمان رو شکست ! ------------------------------------------------------------- به غضنفر ميگن: در رو ببند هواي بيرون سرده. ميگه: مثلا اگر من در رو ببندم هواي بيرون گرم ميشه؟ ------------------------------------------------------------- غضنفر جونش به لبش میرسه، تُف میكنه میمیره -------------------------------------------------------------- پنج فحش عمده غضنفر: --------------------------------------------------------------- ![]()
شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, :: 17:0 :: نويسنده : MR.kave
لره گوشش درد میکرد رفت کشیدش به ترکه میگن عشق بدتره یا دندون درد؟ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ لره تنها تو پارک نشسته بود
![]()
جمعه 30 دی 1390برچسب:, :: 23:2 :: نويسنده : MR.kave
حیف نون رفته بوده تئاتر، دوستش ازش می پرسه: چطور بود؟ مگسه نامزدش رو می گیره تو بغلش، میگه: عزیزم! من تو را با هیچ گهى عوض نمی کنم! ![]() ![]() |